- بسر کشیدن
- بیکدفعه بلاجرعه کشیدنیکباره نوشیدن، برروی سر کشیدن عبا و جامه برسر کشیدن
معنی بسر کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
чистить
bürsten
чистити
szczotkować
escovar
spazzolare
cepillar
brosser
borstelen
menyikat
ब्रश करना
ブラシをかける
브러시질하다
fırçalamak
kupiga mswaki
ব্রাশ করা
برش کرنا
سرکشی کردن، سر زدن، آشامیدن چیزی با قدح یا پیاله، به سر کشیدن
باخر رسیدن، برباد رفتن نابود شدن
شتاب کردن در دویدن بسرعت دویدن، عجله کردن در اجرای فرمان کسی
پهن کردن بساط فرش کشیدن
دست مالیدن لمس کردن، دست دراز کردن بطمع، گدایی کردن یا دست کشیدن از چیزی. دست برداشتن از آن صرفنظر کردن از وی، فارغ شدن از آن
سختی دیدن رنج کشیدن
درد گرفتن اعضای بدن چنانکه گویی سوزنی درآن فرو میکنند
جار زدن
سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری
زیان دیدن، زیان بردن، ضرر کردن
در بند و زندان گذرانیدن، در زندان به سر بردن